شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شب از گیسوان زن عبور می‌کرد

شب از گیسوان زن عبور می‌کرد
زن از زخم
خیره به بغض جامانده
سنگ می‌شد
سقوط می‌کرد
از کوه‌های مانده در گلوش
به لبه‌ی چاقو

چکه می‌کرد
لاشه‌ای آویزان
توی خون خودش
چکه می‌کرد از چشم‌هاش
بر دریا
دریا سرخ بود
دهان ماهی‌ها سرخ
خون خشکیده سرخ

عاقبت دریا
زنی که آبستن سنگ است را
        نجات خواهد داد.

اما  چگونه من را
        از  خون خشکیده جدا خواهی کرد؟

فاطمه اسکندری عرب

شعرها

گزارش یک جشن

گزارش یک جشن

ستار جانعلی‌­پور

مگس

مگس

علیرضا آبیز

 از گپ با درخت نارنج

از گپ با درخت نارنج

حامد پورشعبان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی

ویدئو

میوه های ملال

میوه های ملال

یدالله رویایی

شعر جهان در وزن دنیا

شعر جهان در وزن دنیا

علی مسعودی‌نیا