شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تا شوقم تقاضا که می‌گیرد، از لبریز حیرتم خالی می‌شود سر تسلیم آفتاب افتادم،...

تا شوقم تقاضا که می‌گیرد، از لبریز حیرتم خالی می‌شود سر تسلیم آفتاب افتادم،...

میان فرکانس عصرهای صورتت کوچه  
در نمای مرفین پلاستیکی می‌شکند، روی...

من‌ از حروف صدادار اسب آمده‌ام
 ـ بسیارم ـ اندام گوزن را می‌چیند،...

از آن‌جایی که می‌شود  ـ بایدم ـ را  درخت چنار نامید. از همین‌جاست؛...

به‌شدت درخت که می‌شوم به تایپ شکوفه می‌رسم، دقیقاً بکارت دریا گوش بود؛ که من...

شعرها

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

فریبا حیدری

برهنه ات به خانه می آید

برهنه ات به خانه می آید

فهیمه جهان آبادی