شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تا شوقم تقاضا که می‌گیرد، از لبریز حیرتم خالی می‌شود سر تسلیم آفتاب افتادم،...

تا شوقم تقاضا که می‌گیرد، از لبریز حیرتم خالی می‌شود سر تسلیم آفتاب افتادم،...

میان فرکانس عصرهای صورتت کوچه  
در نمای مرفین پلاستیکی می‌شکند، روی...

من‌ از حروف صدادار اسب آمده‌ام
 ـ بسیارم ـ اندام گوزن را می‌چیند،...

از آن‌جایی که می‌شود  ـ بایدم ـ را  درخت چنار نامید. از همین‌جاست؛...

به‌شدت درخت که می‌شوم به تایپ شکوفه می‌رسم، دقیقاً بکارت دریا گوش بود؛ که من...

شعرها

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

احسان بدخشانی

بر پیراهن بیمارستان

بر پیراهن بیمارستان

فرخنده حاجی زاده

پنج شعر از محمد منافی

پنج شعر از محمد منافی

محمد منافی