شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 

پنجره را به نور
هر چه شستشو دادیم 
     ...

 

که گاو از این خوابِ وارونه، بالا رفت 
چشم بدواند از دامن کشیدنت...

 

برای دسترسی، جهان، مرکزِ خود را ایفا می‌کند
بدنِ آغازین، ضخیم...

تک نگاری

شعرها

ای دوریِ نزدیک

ای دوریِ نزدیک

هادی میرزانژاد موحد

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

شرجی یک کابوس!

شرجی یک کابوس!

شهرام شهیدی

برای احمدرضا احمدی

برای احمدرضا احمدی

م. مؤید