شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

...

برف می‌بارد
تو نیامده‌ای و این شعر
در میان سپیدی و...

...

چگونه می‌شود چنین زیبا
حلول کند روحی در جسمی
و نامش نام...

...

در تو پرنده‌ای‌ست
صبح‌ها آواز می‌خواند
و...

...

غمگین نیستم
شاد هم نیستم
عشق تو
تعلیق را به من آموخته...

...

با امروز
یک روز می‌شود که از تو بی‌خبرم
و یک روز
...


چیزی نمانده از قلبت 
گلوله‌ها 
به هدف...

این بار برای خودم می‌نویسم
‌شعر از دهانه‌ی تفنگ تنگ‌تر است
...

از جاده‌های مه‌گرفته می‌آید
از کویر عبور می‌کند
و در قلب ما...

یک‌به‌یک از راه می‌رسند:
پاییز
چکمه‌های سرخ
زنان...

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

مقدم بر لی لی  در سرزمین رقص

مقدم بر لی لی در سرزمین رقص

امیر خان پرور

امشو که فرگ تی تو وستم 

امشو که فرگ تی تو وستم 

 اقبال طهماسبی گندمکاری

بشمارها

بشمارها

محمد اشور