شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پاییز خبر مرگ است
سمّی که منتشر می‌شود بین دست‌ها و دهان‌ها
و...

من خود شادی‌ام
پیچیده در ملافه‌ی تن
به هیئت گاوی رسا زاده شدم
...

هم شاعران، هم زرافه‌ها
تنها ماییم که شب‌ها 
ترانه‌هایمان را...

روزِ پاییزی
تابلویی بود از سرما و بعدازظهر
صدای گلوله‌ای نشنیدیم
...

...

شب تاریک بود و عمیق
چون ذهن فیلسوفان و شاعران
و پیوسته و جاری

من اعتراض می‌كنم؛ ای داد، ای هوار!
دارد مرا كجای جهان می‌برد قطار؟
اين...

«گل‌محمد» تفنگ را برداشت، اسب رم‌کرده‌اش قرار نداشت
ببر...

تعزیه
سرگردانی بوی کافور در میان شاخه‌های پرمیوه
غم، که چون چربی...

هم شاعران
هم زرافه‌ها
ماییم که شب‌ها ترانه‌هایمان را زمزمه...

شعرها

پنج شعر از سیروس نوذری

پنج شعر از سیروس نوذری

سیروس نوذری

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر

همه در این آینه حضور دارند

همه در این آینه حضور دارند

احمدرضا احمدی

دو شعر ازفریبا الله وردی

دو شعر ازفریبا الله وردی

فریبا اله وردی زاده